-
غزل 074 - حاصل کارگه کون و مکان
جمعه 25 اسفند 1396 16:13
دکلمه غزل حاصل کارگه کون و مکان با صدای نسرین محمدی حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست دولت آن است که بی خون دل آید به کنار ورنه با...
-
غزل 073 - روشن از پرتو رویت
جمعه 18 اسفند 1396 15:52
دکلمه غزل روشن از پرتو رویت با صدای نسرین محمدی روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست منت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحب نظرانند آری سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست...
-
غزل 072 - راهیست راه عشق
دوشنبه 7 اسفند 1396 09:47
دکلمه غزل راهیست راه عشق با صدای نسرین محمدی راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که می کشد جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست...
-
غزل 071 - زاهد ظاهر پرست
چهارشنبه 2 اسفند 1396 11:19
دکلمه غزل زاهد ظاهرپرست با صدای نسرین محمدی زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش زین معما هیچ دانا در جهان...
-
غزل 070 - مردم دیده ما
چهارشنبه 25 بهمن 1396 20:30
دکلمه غزل مردم دیده ما با صدای نسرین محمدی مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست اشکم احرام طواف حرمت می بندد گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست عاقبت دست بدان سرو...
-
غزل 069 - کس نیست که افتاده
دوشنبه 16 بهمن 1396 14:32
دکلمه غزل کس نیست که افتاده با صدای نسرین محمدی کس نیست که افتاده آن زلف دو تا نیست در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست روی تو مگر آینه لطف الهی است حقا که چنین است و درین روی و ریا نیست نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست...
-
غزل 068 - ماهم این هفته برون رفت
چهارشنبه 11 بهمن 1396 15:42
دکلمه غزل ماهم این هفته برون رفت با صدای نسرین محمدی ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او عکس خود دید گمان برد که مشکین خالی است می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش گرچه در شیوه گری هر مژه اش قتالی است ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر وه که...
-
غزل 067 - یا رب این شمع دل افروز
سهشنبه 3 بهمن 1396 17:16
دکلمه غزل یا رب این شمع دل افروز با صدای نسرین محمدی یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست حالیا خانه برانداز دل و دین من است تا در آغوش که می خسبد و همخانه کیست باده لعل لبش کز لب من دور مباد راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو باز پرسید خدا را که به پروانه...
-
غزل 066 - بنال بلبل
سهشنبه 26 دی 1396 20:33
دکلمه غزل بنال بلبل با صدای نسرین محمدی بنال بلبل اگر با منت سر یاری است که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاری است در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافه های تاتاری است بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق که مست جام غروریم و نام هوشیاری است خیال زلف تو پختن نه کار هر خامی است که زیر سلسله رفتن طریق عیاری است...
-
غزل 065 - خوشتر ز عیش و صحبت
سهشنبه 19 دی 1396 12:13
دکلمه غزل خوشتر ز عیش و صحبت با صدای نسرین محمدی خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست معنی آب زندگی و روضه ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست مستور و مست...
-
غزل 064 - اگرچه عرض هنر
دوشنبه 11 دی 1396 17:16
دکلمه غزل اگرچه عرض هنر با صدای نسرین محمدی اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی است زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است در این چمن گل بی خار کس نچید آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد که کام بخشی او را بهانه بی سببی...
-
غزل 063 - روی تو کس ندید
یکشنبه 3 دی 1396 19:13
دکلمه غزل روی تو کس ندید با صدای نسرین محمدی روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست چون من در آن دیار هزاران غریب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست آنجا که کار صومعه را جلوه می دهند ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست عاشق که شد که...
-
غزل 062 - مرحبا ای پیک مشتاقان
دوشنبه 27 آذر 1396 15:43
دکلمه غزل مرحبا ای پیک مشتاقان با صدای نسرین محمدی مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من بر امید دانه ای افتاده ام دردام دوست سر ز مستی بر نگیرد تا به صبح روز حشر هر که چون من...
-
غزل 061 - صبا اگر گذری افتدت
شنبه 18 آذر 1396 14:16
دکلمه غزل صبا اگر گذری افتدت با صدای نسرین محمدی صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار برای دیده بیاور غباری از در دوست من گدا و تمنای وصل او هیهات مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست دل...
-
غزل 060 - آن پیک نامور
شنبه 11 آذر 1396 11:43
دکلمه غزل آن پیک نامور با صدای نسرین محمدی آن پیک نامور که رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست خوش می دهد نشان جلال و جمال یار خوش می کند حکایت عز و وقار دوست دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست شکر خدا که از مدد بخت کارساز بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست سیر سپهر و دور قمر...
-
غزل 059 - دارم امید عاطفتی
شنبه 4 آذر 1396 10:10
دکلمه غزل دارم امید عاطفتی با صدای نسرین محمدی دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست چندان گریستیم که هر کس که برگذشت در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان موی است آن میان و ندانم که آن چه موست...
-
غزل 058 - سر ارادت ما
شنبه 27 آبان 1396 14:32
دکلمه غزل سر ارادت ما با صدای نسرین محمدی سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر نهادم آینهها در مقابل رخ دوست صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست مگر تو...
-
غزل 057 - آن سیه چرده
سهشنبه 17 مرداد 1396 08:09
دکلمه غزل آن سیه چرده با صدای نسرین محمدی آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست خال مشکین که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست دلبرم...
-
غزل 056 - دل سراپرده محبت اوست
یکشنبه 8 مرداد 1396 06:37
دکلمه غزل دل سراپرده محبت اوست با صدای نسرین محمدی دل سراپرده محبت اوست دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دو کون گردنم زیر بار منت اوست تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هر کس به قدر همت اوست گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست بی خیالش مباد منظر...
-
غزل 055 - خم زلف تو
شنبه 31 تیر 1396 14:22
دکلمه غزل خم زلف تو با صدای نسرین محمدی خم زلف تو دام کفر و دین است ز کارستان او یک شمه این است جمالت معجز حسن است لیکن حدیث غمزهات سحر مبین است ز چشم شوخ تو جان کی توان برد که دایم با کمان اندر کمین است بر آن چشم سیه صد آفرین باد که در عاشق کشی سحرآفرین است عجب علمیست علم هیئت عشق که چرخ هشتمش هفتم زمین است تو...
-
غزل 054 - ز گریه مردم چشمم
سهشنبه 27 تیر 1396 15:29
دکلمه غزل ز گریه مردم چشمم با صدای نسرین محمدی ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که میخورم خون است ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون است دلم بجو که قدت همچو...
-
غزل 053 - منم که گوشه میخانه
سهشنبه 20 تیر 1396 19:25
دکلمه غزل منم که گوشه میخانه با صدای نسرین محمدی منم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک نوای من به سحر آه عذرخواه من است ز پادشاه و گدا فارغم بحمد الله گدای خاک در دوست پادشاه من است غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست جز این خیال ندارم خدا گواه من است مگر به تیغ...
-
غزل 052 - روزگاری است که سودای بتان
چهارشنبه 7 تیر 1396 12:49
دکلمه غزل روزگاری است که سودای بتان با صدای نسرین محمدی روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین...
-
غزل 051 - لعل سیراب به خون تشنه
دوشنبه 29 خرداد 1396 09:25
دکلمه غزل لعل سیراب به خون تشنه با صدای نسرین محمدی لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است وز پی دیدن او دادن جان کار من است شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز هر که دل بردن او دید و در انکار من است ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو شاهراهی است که منزلگه دلدار من است بنده طالع خویشم که در این قحط وفا عشق آن لولی سرمست...
-
غزل 050 - به دام زلف تو
شنبه 20 خرداد 1396 18:25
دکلمه غزل به دام زلف تو با صدای نسرین محمدی به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است گرت ز دست برآید مراد خاطر ما به دست باش که خیری به جای خویشتن است به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع شبان تیره مرادم فنای خویشتن است چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل مکن که آن گل خندان برای خویشتن است...
-
غزل 049 - روضه خلد برین
سهشنبه 9 خرداد 1396 12:09
دکلمه غزل روضه خلد برین با صدای نسرین محمدی روضه خلد برین خلوت درویشان است مایه محتشمی خدمت درویشان است گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد فتح آن در نظر رحمت درویشان است قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت منظری از چمن نزهت درویشان است آنچه زر می شود از پرتو آن قلب سیاه کیمیائیست که در صحبت درویشان است آنکه پیشش بنهد تاج...
-
غزل 048 - صوفی از پرتو می
سهشنبه 2 خرداد 1396 21:03
دکلمه غزل صوفی از پرتو می با صدای نسرین محمدی صوفی از پرتو می راز نهانی دانست گوهر هر کس از این لعل توانی دانست قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم محتسب نیز در این عیش نهانی دانست...
-
غزل 047 - به کوی میکده هر سالکی
شنبه 23 اردیبهشت 1396 16:55
دکلمه غزل به کوی میکده هر سالکی با صدای نسرین محمدی به کوی میکده هر سالکی که ره دانست دری دگر زدن اندیشه تبه دانست زمانه افسر رندی نداد جز به کسی که سرفرازی عالم در این کله دانست بر آستانه میخانه هرکه یافت رهی ز فیض جام می اسرار خانقه دانست هر آنکه راز دو عالم ز خط ساغر خواند رموز جام جم از نقش خاک ره دانست ورای طاعت...
-
غزل 046 - گل در بر و می در کف
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 18:08
دکلمه غزل گل در بر و می در کف با صدای نسرین محمدی گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است گو شمع میارید در این جمع که امشب درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است...
-
غزل 045 - در این زمانه
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 19:54
دکلمه غزل در این زمانه با صدای نسرین محمدی در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است به چشم عقل در این رهگذار پر آشوب جهان و کار جهان بی ثبات و بی محل است بگیر...