-
غزل 044 - کنون که بر کف گل
چهارشنبه 30 فروردین 1396 10:21
دکلمه غزل کنون که بر کف گل با صدای نسرین محمدی کنون که بر کف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصافست بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف کشافست فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام ولی به ز مال اوقافست به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش که هرچه ساقی ما کرد عین الطافست ببر ز خلق...
-
غزل 043 - صحن بستان
چهارشنبه 23 فروردین 1396 16:19
دکلمه غزل صحن بستان با صدای نسرین محمدی صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است از صبا هر دم مشام جان ما خوش می شود آری آری طیب انفاس هواداران خوش است ناگشوده گل نقاب ، آهنگ رحلت ساز کرد ناله کن بلبل که گلبانگ دل افگاران خوش است مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق دوست را با...
-
غزل 042 - حال دل با تو گفتن
سهشنبه 15 فروردین 1396 17:19
دکلمه غزل حال دل با تو گفتن با صدای نسرین محمدی حال دل با تو گفتنم هوس است خبر دل شنفتنم هوس است طمع خام بین که قصه فاش از رقیبان نهفتنم هوس است شب قدری چنین عزیز شریف با تو تا روز خفتنم هوس است وه که دردانهای چنین نازک در شب تار سفتنم هوس است ای صبا امشبم مدد فرمای که سحرگه شکفتنم هوس است از برای شرف به نوک مژه خاک...
-
غزل 041 - اگر چه باده
دوشنبه 14 فروردین 1396 13:44
دکلمه غزل اگر چه باده با صدای نسرین محمدی اگرچه باده فرح بخش و باد گل بیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است صراحیی و حریفی گرت به چنگ افتد به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است در آستین مرقع پیاله پنهان کن که همچو چشم صراحی زمانه خون ریز است به آب دیده بشوییم خرقه ها از می که موسم ورع و روزگار پرهیز است مجوی عیش...
-
غزل 040 - المنه لله
جمعه 27 اسفند 1395 12:05
دکلمه غزل المنه لله با صدای نسرین محمدی المنة لله که در میکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نیاز است خمها همه در جوش و خروشند ز مستی وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است از وی همه مستی و غرور است و تکبر وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم راز است شرح شکن...
-
غزل 039 - باغ مرا
چهارشنبه 25 اسفند 1395 11:08
دکلمه غزل باغ مرا با صدای نسرین محمدی باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای کت خون ما حلالتر از شیر مادر است چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه تشخیص کردهایم و مداوا مقرر است از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت در آن سرا و گشایش در آن در است یک قصه بیش نیست...
-
غزل 038 - بی مهر رخت
چهارشنبه 6 بهمن 1395 12:49
دکلمه غزل بی مهر رخت با صدای نسرین محمدی بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولت هجر تو کنون دور نماندست نزدیک شد آن دم که...
-
غزل 037 - بیا که قصر امل
چهارشنبه 29 دی 1395 11:25
دکلمه غزل بیا که قصر امل با صدای نسرین محمدی بیا که قصر امل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیاد عمر بر بادست غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست تو را ز کنگره عرش...
-
غزل 036 - تا سر زلف تو
شنبه 25 دی 1395 15:27
دکلمه غزل تا سر زلف تو با صدای نسرین محمدی تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست دل من...
-
غزل 035 - برو به کار خود ای واعظ
سهشنبه 21 دی 1395 16:45
دکلمه غزل برو به کار خود ای واعظ با صدای نسرین محمدی برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقه ای است که هیچ آفریده نگشادست به کام تا نرساند مرا لبش چون نای نصیحت همه عالم به گوش من بادست گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است اسیر عشق تو از هر دو عالم...
-
غزل 034 - رواق منظر چشم من
شنبه 11 دی 1395 09:50
دکلمه غزل رواق منظر چشم من با صدای نسرین محمدی رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن که این مفرح یاقوت در خزانه توست به تن...
-
غزل 033 - خلوت گزیده
چهارشنبه 1 دی 1395 09:12
دکلمه غزل خلوت گزیده با صدای نسرین محمدی خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم آخر سوال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است محتاج قصه نیست...
-
غزل 032 - خدا چو صورت ابروی
چهارشنبه 24 آذر 1395 09:20
دکلمه غزل خدا چو صورت ابروی با صدای نسرین محمدی خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست چو...
-
غزل 031 - آن شب قدری که گویند
سهشنبه 16 آذر 1395 14:48
دکلمه غزل آن شب قدری که گویند با صدای نسرین محمدی آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست تاج خورشید بلندش...
-
غزل 030 - زلفت هزار دل
شنبه 6 آذر 1395 10:59
دکلمه غزل زلفت هزار دل با صدای نسرین محمدی زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافهای و در آرزو ببست شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست یا رب چه...
-
غزل 029 - ما را ز خیال تو
جمعه 28 آبان 1395 18:23
دکلمه غزل ما را ز خیال تو با صدای نسرین محمدی ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش بر آب است بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است...
-
غزل 028 - به جان خواجه
جمعه 14 آبان 1395 19:01
دکلمه غزل به جان خواجه با صدای نسرین محمدی به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست بکن معاملهای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست دلا طمع مبر...
-
غزل 027 - در دیر مغان
شنبه 8 آبان 1395 08:38
دکلمه غزل در دیر مغان با صدای نسرین محمدی در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او شکل مه نو پیدا وز قد بلند او بالای صنوبر پست آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان برخاست چو او...
-
غزل 026 - زلف آشفته
جمعه 30 مهر 1395 12:26
دکلمه غزل زلف آشفته با صدای نسرین محمدی زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست برو ای زاهد...
-
غزل 025 - شکفته شد گل حمرا
جمعه 23 مهر 1395 19:51
دکلمه غزل شکفته شد گل حمرا با صدای نسرین محمدی شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست بیار باده که در بارگاه استغنا چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه...
-
غزل 024 - مطلب طاعت و پیمان و صلاح
جمعه 9 مهر 1395 21:30
دکلمه غزل مطلب طاعت و پیمان و صلاح با صدای نسرین محمدی مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو...
-
غزل 023 - خیال روی تو
جمعه 2 مهر 1395 19:12
دکلمه غزل خیال روی تو با صدای نسرین محمدی خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست به حاجب در خلوت سرای خاص...
-
غزل 022 - چو بشنوی سخن اهل دل
جمعه 26 شهریور 1395 09:44
دکلمه غزل چو بشنوی سخن اهل دل با صدای نسرین محمدی چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نهای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار...
-
غزل 021 - دل و دینم شد
جمعه 19 شهریور 1395 14:49
دکلمه غزل دل و دینم شد با صدای نسرین محمدی دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت...
-
غزل 020 - روزه یک سو شد
سهشنبه 9 شهریور 1395 21:04
دکلمه غزل روزه یک سو شد با صدای نسرین محمدی روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر از زهدفروشی که...
-
غزل 019 - ای نسیم سحر
چهارشنبه 13 مرداد 1395 16:22
دکلمه غزل ای نسیم سحر با صدای نسرین محمدی ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست هر سر موی مرا با تو...
-
غزل 018 - ساقیا آمدن عید
دوشنبه 11 مرداد 1395 11:42
دکلمه غزل ساقیا آمدن عید با صدای نسرین محمدی ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت در شگفتم که در این مدت ایام فراق برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت برسان بندگی دختر رز گو به درآی که دم و همت ما کرد ز بند آزادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت شکر ایزد که ز تاراج...
-
غزل 017 - سینه از آتش دل
شنبه 9 مرداد 1395 14:43
دکلمه غزل سینه از آتش دل با صدای نسرین محمدی سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است که دلسوز من است چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت...
-
غزل 016 - خمی که ابروی شوخ تو
پنجشنبه 7 مرداد 1395 14:57
دکلمه غزل خمی که ابروی شوخ تو با صدای نسرین محمدی خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان...
-
غزل 015 - ای شاهد قدسی
شنبه 2 مرداد 1395 08:47
دکلمه غزل ای شاهد قدسی با صدای نسرین محمدی ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد اندیشه آمرزش و پروای ثوابت راه دل عشاق زد آن چشم خماری پیداست از این شیوه که مست است شرابت تیری که زدی بر دلم از...