دکلمه غزل گل در بر و می در کف با صدای نسرین محمدی
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل دیوانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز وانکس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است
احسنت بر شما، شعر فوق العاده بود، شما نیز فوق العاده خواندید.
نظر لطف شماست