-
غزل 163 - گل بی رخ یار
یکشنبه 7 فروردین 1401 16:04
دکلمه غزل گل بی رخ یار با صدای نسرین محمدی گل بی رخ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان بی لاله عذار خوش نباشد رقصیدن سرو و حالت گل بی صوت هزار خوش نباشد با یار شکرلب گل اندام بی بوس و کنار خوش نباشد هر نقش که دست عقل بندد جز نقش نگار خوش نباشد جان نقد محقر است حافظ از بهر نثار خوش نباشد
-
غزل 162- خوش آمد گل
شنبه 21 اسفند 1400 19:35
دکلمه غزل خوش آمد گل با صدای نسرین محمدی خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد زمان خوشدلی دریاب و در یاب که دایم در صدف گوهر نباشد غنیمت دان و می خور در گلستان که گل تا هفته دیگر نباشد ایا پرلعل کرده جام زرین ببخشا بر کسی کش زر نباشد بیا ای شیخ و از خمخانه ما شرابی خور که در کوثر نباشد بشوی اوراق...
-
غزل 161 - کی شعر تر انگیزد
پنجشنبه 12 اسفند 1400 19:37
دکلمه غزل کی شعر تر انگیزد با صدای نسرین محمدی کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر...
-
غزل 160 - خوش است خلوت
چهارشنبه 6 بهمن 1400 11:01
دکلمه غزل خوش است خلوت با صدای نسرین محمدی خوش است خلوت اگر یار یار من باشد نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد روا مدار خدایا که در حریم وصال رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد همای گو مفکن سایه شرف هرگز در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد بیان شوق چه حاجت که سوز...
-
غزل 159 - نقد صوفی
سهشنبه 21 دی 1400 18:17
دکلمه غزل نقد صوفی با صدای نسرین محمدی نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد ناز پرورد تنعم...
-
غزل 158- من و انکار شراب
دوشنبه 29 آذر 1400 15:43
دکلمه غزل من و انکار شراب با صدای نسرین محمدی من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد تا به غایت ره میخانه نمیدانستم ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است عشق کاریست که موقوف هدایت باشد...
-
غزل 157- هر که را با خط سبزت
سهشنبه 16 آذر 1400 10:21
دکلمه غزل هر که را با خط سبزت با صدای نسرین محمدی هر که را با خط سبزت سر سودا باشد پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم داغ سودای توام سر سویدا باشد تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر کز غمت دیده مردم همه دریا باشد از بن هر مژهام آب روان است بیا اگرت میل لب جوی و تماشا باشد چون گل و می...
-
غزل 156 - به حسن و خلق و وفا
سهشنبه 18 آبان 1400 09:53
دکلمه غزل به حسن و خلق و وفا با صدای نسرین محمدی به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز به یار یک جهت حق گزار ما نرسد هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد هزار...
-
غزل 155 - اگر روم ز پی اش
چهارشنبه 31 شهریور 1400 09:22
دکلمه غزل اگر روم ز پی اش با صدای نسرین محمدی اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد و گر به رهگذری یک دم از وفاداری چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس ز حقه دهنش چون شکر فروریزد من آن فریب که در نرگس تو میبینم بس آب روی که با خاک ره برآمیزد فراز و شیب بیابان...
-
غزل 154 - راهی بزن که آهی
چهارشنبه 24 شهریور 1400 11:06
دکلمه غزل راهی بزن که آهی با صدای نسرین محمدی راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد قد خمیده ما سهلت نماید اما بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی جام می مغانه هم با مغان توان زد درویش را...
-
غزل 153- سحر چون خسرو خاور
جمعه 5 شهریور 1400 11:23
دکلمه غزل سحر چون خسرو خاوربا صدای نسرین محمدی سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امیدواران زد چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست برآمد خندهای خوش بر غرور کامگاران زد نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دلهای یاران زد من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست که...
-
غزل 152 - در ازل پرتو حسنت
شنبه 16 مرداد 1400 10:24
دکلمه غزل در ازل پرتو حسنت با صدای نسرین محمدی در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد دیگران...
-
غزل 151 - دمی با غم به سر بردن
جمعه 25 تیر 1400 17:40
دکلمه غزل دمی با غم به سر بردن با صدای نسرین محمدی دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد به کوی می فروشانش به جامی بر نمیگیرند زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمیارزد رقیبم سرزنشها کرد کز این باب رخ برتاب چه افتاد این سر ما را که خاک در نمیارزد شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او...
-
غل 150 - ساقی ار باده
سهشنبه 15 تیر 1400 12:16
دکلمه غزل ساقی ار باده از این دست با صدای نسرین محمدی ساقی ار باده از این دست به جام اندازد عارفان را همه در شرب مدام اندازد ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خال ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف سر و دستار نداند که کدام اندازد زاهد خام که انکار می و جام کند پخته گردد چو نظر بر می خام...
-
دکلمه غزل 149- دلم جز مهر مه رویان
سهشنبه 25 خرداد 1400 11:42
دکلمه غزل دلم جز مهر مه رویان با صدای نسرین محمدی دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمیگیرد بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین که فکری در درون ما از این بهتر نمیگیرد صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند عجب...
-
غزل 148 - یارم چو قدح به دست گیرد
چهارشنبه 5 خرداد 1400 09:47
دکلمه غزل یارم چو قدح به دست گیرد با صدای نسرین محمدی یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هر کس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد در بحر فتادهام چو ماهی تا یار مرا به شست گیرد در پاش فتادهام به زاری آیا بود آن که دست گیرد خرم دل آن که همچو حافظ جامی ز می الست گیرد
-
غزل 147 - نسیم باد صبا
سهشنبه 28 اردیبهشت 1400 09:50
دکلمه غزل نسیم باد صبا با صدای نسرین محمدی نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک بدین نوید که باد سحرگهی آورد بیا بیا که تو حور بهشت را رضوان در این جهان ز برای دل رهی آورد همیرویم به شیراز با عنایت بخت زهی رفیق که بختم به همرهی آورد به جبر خاطر ما کوش کاین کلاه...
-
غزل 146 - صبا وقت سحر
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 13:23
دکلمه غزل صبا وقت سحر با صدای نسرین محمدی صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد دل شوریده ما را به بو در کار میآورد من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار میآورد فروغ ماه میدیدم ز بام قصر او روشن که رو از شرم آن خورشید در دیوار میآورد ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم ولی میریخت خون و ره...
-
غزل 145 - چه مستی است
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 12:48
دکلمه غزل چه مستی است با صدای نسرین محمدی چه مستی است ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد صبا به...
-
غزل 144- به سر جام جم
یکشنبه 8 فروردین 1400 20:14
دکلمه غزل به سر جام جم با صدای نسرین محمدی به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد که خاک میکده کحل بصر توانی کرد مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد گدایی در میخانه طرفه اکسیریست گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد به عزم مرحله عشق...
-
غزل 143 - سالها دل طلب
جمعه 15 اسفند 1399 20:47
دکلمه غزل سالها دل طلب با صدای نسرین محمدی سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تأیید نظر حل معما میکرد دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد گفتم این...
-
غزل 142 - دوستان دختر رز
چهارشنبه 6 اسفند 1399 09:27
دکلمه غزل دوستان دختر رز با صدای نسرین محمدی دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق راه مستانه زد و چاره مخموری کرد نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد غنچه...
-
غزل 141 - دیدی ای دل
سهشنبه 28 بهمن 1399 09:45
دکلمه غزل دیدی ا ی دل با صدای نسرین محمدی دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار...
-
غزل 140 - دلبر برفت
چهارشنبه 15 بهمن 1399 15:03
دکلمه غزل دلبر برفت با صدای نسرین محمدی دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من سودای دام عاشقی از سر به درنکرد هر کس که دید روی تو بوسید چشم...
-
غزل 139 - رو بر رهش نهادم
شنبه 27 دی 1399 09:29
دکلمه غزل رو بر رهش نهادم با صدای نسرین محمدی رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد میخواستم که...
-
غزل 138 - یاد باد
سهشنبه 16 دی 1399 13:12
دکلمه غزل یاد باد با صدای نسرین محمدی یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک رهنمونیم به پای علم داد نکرد دل به امید صدایی که مگر در تو رسد نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد سایه تا...
-
غزل 137- دل از من برد
چهارشنبه 23 مهر 1399 17:17
دکلمه غزل دل از من برد با صدای نسرین محمدی دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد شب تنهاییم در قصد جان بود خیالش لطفهای بیکران کرد چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سرگران کرد که را گویم که با این درد جان سوز طبیبم قصد جان ناتوان کرد بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صراحی گریه و...
-
غزل 136 - دست در حلقه آن زلف دو تا
چهارشنبه 19 شهریور 1399 15:56
دکلمه غزل دست در حلقه آن زلف دو تا با صدای نسرین محمدی دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بی سر...
-
غزل 135 - چو باد عزم سر کوی یار
دوشنبه 13 مرداد 1399 11:41
دکلمه غزل چو باد عزم سر کوی یار با صدای نسرین محمدی چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر میگذرد بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به...
-
غزل 134 _ بلبلی خون دلی خورد
سهشنبه 10 تیر 1399 11:16
دکلمه غزل بلبلی خون دلی خورد با صدای نسرین محمدی بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد قرة العین من آن میوه دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد ساروان بار من افتاد خدا را مددی که امید کرمم همره این محمل کرد روی...