دکلمه غزل مرحبا ای پیک مشتاقان با صدای نسرین محمدی
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من بر امید دانه ای افتاده ام دردام دوست
سر ز مستی بر نگیرد تا به صبح روز حشر هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بس نگویم شمه ای از شرح شوق خود از آنک دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او می سوز و بی درمان بساز زان که درمانی ندارد درد بی آرام دوست
سلام و درود بر شما.کلمه ای فوق العاده بود.
سپاس بیکران