دکلمه غزل دوش آگهی ز یار سفر کرده با صدای نسرین محمدی
دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد من نیز دل به باد دهم هرجه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چین طره تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم یارب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هرگه که در چمن بند قبای غنچه گل می گشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من صبحم به بوی وصل تو جان باز داد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد جان ها فدای مردم نیکو نهاد باد