دکلمه غزل خواب آن نرگس فتان با صدای نسرین محمدی
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست
از لبت شیر روان بود که من می گفتم این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست
جان درازی تو بادا که یقین می دانم در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست
درد عشق ار چه دل از خلق نهان می دارد حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
سلام و دردو بر شما. عالی بود. سالک در پسِ هر ظاهر، باطن و معنایی را می بیند و اگر معنایی را به طور خاص تشخیص ندهد اما می داند که در پس ظاهر ، باطنی و معنایی است. دلتان نورانی
به امید رسیدن به چنین دریافت هایی .... سپاس از شما استاد گرانقدر